بازم مثل همیشه اول خانومی آپ کرد...































♥دُنیـآے فـآنتـِزے ِ جـُوجـُو وَ پیسـے♥

عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی یا غذا نیست که بهش ناخنک بزنی یا رفیق نیست که بهش کلک بزنی عشق مقدسه باید جلوش زانو بزنی

سلام

دیشب حرفامون نصفه موندو تصمیم گرفتم بیام اینجا بنویسم یاسربابات زد زیر قولش و حتی اونی ک گفته

بودمیایم تبریزوزیر پا گذاش و واس اومدن هم شرط گذاش من نمیدونم تو چه نقشه هایی کشیدی دیشب

هم گفتم اگه از دست من کاری بر میاد دریغ نمیکنم ولی چون بابات میدونه تونمیتونی با قاطعیت تموم

بگی اره فرزانه رو راضی میکنم اون شرط و گذاشته و گفته اگه هم نشه حالتو میگیرم من دیشب خیلی

فکرکردم ک یجورایی به فرزانه بگی ک ماداریم میایم تبریزنظرت چیه بیای همدگیرو ببینیم واون فرصت خوبی

هس که باهمدیگه حرف بزنن دیشب وقتی گفتی اومدنمون کنسل شد اصلا تا صبح نخوابیدم و چشم روهم

نزاشتم حتی اون ی ذره امیدی ک تو دلم داشتم از دستش دادم میدونی چرا؟چون هر وقت حرف میزدیم

میگفتم یاسربهم امیدواری بده میگفتی بزار پام برسه تبریز میدونم چیکار کنم

این همه نقشه ها این همه استرس کلاس ها ک غایب نشم و اومدنی بتونم ببینمت این همه امیدهمش

رفت دیشب حالم خیلی بد بود رفته بودم پیش مامان همراه و گفت چیشده و گفتم کلی ناراحت شدکه چرا

یه پسر و باعث میکنی با خانواده اش لج بیفته یا این که ناراحت بشه ک چرا نرفتیم تبریز گفتم یاسر کسی

نیس ک لج بیفته ک چرا نرفتیم ولی جوری سرم داد زد ک یبارم به یاسر بگی بیایم تبریزکلا گوشیتو

میگیرم...

باورمیکنی همه ی دردای دنیا یبارکی سرم خالی شدن از ی طرف مامانم از یه طرف تو از یه طرف 

درسام و بقران قسم میخورم عین این مرده متحرک شدم ک فقط حرف میزنه وکاری انجام میده وگرنه...

میدونم یاسر بابات این یه ماه و گفت جدابشین که بعد این یه ماه بگه شمابه درد هم نیمخورین و تموم

کنید بره همه چی رو و اگه هم قبول نکنیم میگه زنگ میزنم به بابای انی میگم همه چی رو ک شوهرش

بدن اینا...

میدونی همه دنیا دست به دست دادن با من کنار نیاین فکر کنم بابات هم سر قضیه نسیم بازم منو

مقصر میدونه ولی این و با قاطعیت میگم حتی ی ذره ه ه ه ه ه  هم شانس ندارممممممممممم

دیگ هیچ امیدی تو زندگیم ندارم جز تو ک اونم دارن میگیرن ازم ولی کم کم جوری ک خودت ازم دل

بکنی و بری وبگن خودش رفت چون میدونس این به صلاحشه و ما مقصر نیسیم

هی خدا چرا من این همه بدبختمم

شاید دیگه چیزی ننویسم تو وبلاگ چون باعث میشه بفهمی دلتنگم و ناراحتت کنم و اگه تو داغون

بشی فکر میکنن ک بازم با من هستی و با بابات حرفت شه نمیخوام بخاطر من با خانواده ات مشکلی

پیداکنی میخوام تو تنهایی خودم بمیرمممممم امیدوارم با دوستات بتونی خوش باشی خوبه که تو

اونارم داری ولی من.....مواظب خودت باش یاسر خدانگهدار

 



نظرات شما عزیزان:

روز های مجردی من
ساعت0:25---13 مرداد 1392
اگر در کاری موفق شوی ، دوستان دروغین و دشمنان واقعی

بدست خواهی آورد . . .



دوست عزیزم آپم خوش حال میشم سر بزنی
پاسخ:سلام اومدم سر زدم عالی بود(سعیده)


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
saeedeh&yaserشنبه 12 مرداد 1392برچسب:, 12:48


?قالب ـهاے ??ـانومـ ?ـوچولو?